تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال
تحلیل بازار سرمایه را میتوان در دو دسته تحلیل فاندامنتال و دوره تحلیل تکنیکال کلاسیک بررسی کرد.
اساس تحلیل تکنیکال
همانطور که گفتیم، در تحلیل تکنیکال اعتقاد بر این است که میتوان قیمت سهام در آینده را بر اساس مطالعه تغییرات قبلی قیمت آن پیشبینی کرد. ابزار اصلی در تحلیل تکنیکال نیز نمودارها هستند. تحلیلگران تکنیکال معتقد هستند که روند نمودارهای مختلف بر اساس عوامل اقتصادی، سیاسی، پولی، روانشناسی و… اتفاق افتاده است و میتوان به آن تکیه کرد. بر همین اساس، اطلاعات مالی در قالب نمودارها بیان میشود و برای یافتن الگوهای تکراری مورد بررسی قرار میگیرد.
تحلیلگران تکنیکال معمولاً به موارد زیر اعتقاد دارند:
- بررسی تغییرات عرضه و تقاضا در نمودارها
- مهمتر بودن قیمتهای گذشته سهام نسبت به دلایل آن قیمتها
- اثرات نقل و انتقال عرضه و تقاضا بر تغییرات روند سهام
- تعیین ارزش بازار توسط عرضه و تقاضا
البته خود تحلیلگران فنی هم به این نکته اقرار میکنند که گاهی قیمتها از «روند» (Trend) خاصی تبعیت نمیکنند.
در تحلیل تکنیکال دو پرسش اساسی برای بررسی سهام وجود دارد:
- قیمت کنونی چقدر است؟
- سابقه تغییرات قیمت چیست؟
به زبان ساده، تحلیلگر تکنیکال معتقد است که باید به دنبال چیستی قیمت باشیم و چرایی آن اهمیتی ندارد. از نظر او این بیشتر بودن تقاضا (خریدار) نسبت به عرضه (فروشنده) است که قیمت را افزایش میدهد و ارزش هر چیز به پولی است که در ازای آن پرداخت میشود و دلیل آن اهمیتی ندارد.
انواع تحلیل تکنیکال
به طور کلی، تحلیل تکنیکال به دو نوع «ذهنی» (Subjective) و «عینی» (Objective) تقسیم میشود.
تحلیل تکنیکال ذهنی شامل مجموعه روشها و الگوهایی است که از قبل توضیحی برای آنها مشخص نیست. نتیجه حاصل از روش ذهنی مبتنی بر تفسیر فردی روشهای به کار رفته توسط تحلیلگر است. غالباً این روش باعث میشود كه دو تحلیلگر گرچه از دادههای مشابهی استفاده میكنند، نتایج متفاوتی بگیرند. به همین دلیل، روش ذهنی غیرقابل آزمایش است و برنامهنویسی آن در کامپیوتر عملاً ممکن نیست.
اما روش عینی چنین نیست. در تحلیل تکنیکال عینی قوانین در مقایسه با تحلیل تکنیکال ذهنی به وضوح توضیح داده شدهاند و تفسیر افراد در این تحلیل تقریباً یکسان است. معیار استفاده از روش عینی در دادههای بازار بسیار دقیق است. بنابراین میتوانیم از این روش روی دادههای قبلی و قدیمی استفاده کنیم تا از قوانین مشخصی بهره ببریم.
چند فیلم آموزشی بسیار جامع و کامل توسط فرادرس تهیه شده است که روشهای مختلف تحلیل تکنیکال را به خوبی و به صورت عملی از مقدماتی تا پیشرفته به علاقهمندان ارائه میکند. دو مورد از این دورههای آموزشی را در ادامه معرفی میکنیم.
ابزارهای تحلیل تکنیکال
در تحلیل فنی از نظریهها و ابزارهای مختلفی برای بررسی قیمت و حجم معاملات در بورس استفاده میشود که برخی از مهمترین آنها در ادامه توضیح داده شدهاند.
نظریه داو چیست؟
«نظریه داو» (Dow Theory)، به بیان ساده، تعبیری از است که میگوید هر عملی را عکسالعملی است. بدین صورت که در پس هر صعودی، نزولی نهفته است و بالعکس.
داو معتقد بود که بورس سهام یک معیار قابل اطمینان از شرایط کلی تجارت در اقتصاد است و با تجزیه و تحلیل بازار، میتوان آن شرایط را به دقت ارزیابی کرد و جهتگیری روند اصلی بازار و سهم را مشخص کرد. نظریه داو یکی از بهترین و قدیمیترین نظریهها در تحلیل تکنیکال است.
شش بخش اصلی نظریه داو به شرح زیر است:
- قیمت همه چیز است. داو معتقد است که همه چیز روی قیمت تأثیر میگذارد و قیمت تنها چیزی است که باید مورد تحلیل قرار گیرد.
- سه روند اصلی یا اولیه در بازار وجود دارد. طبق نظریه داو، نوسانات قیمت یا روندها در بازار به سه قسمت تقسیم میشوند. دسته اول نوسانهای روزانه هستند که تصادفیاند و مفهوم خاصی ندارند و از اهمیت چندانی برخوردار نیستند. نوع دیگر، نوسانهای ثانویهاند که در آن قیمتها چند ماه صعودی یا نزولی است و بالا و پایین میرود. این نوسانها برای اصلاح است و برعکس نوسان اولیه عمل میکند. بدین صورت که در بازار گاوی نوسان ثانویه نزولی و در روند اولیه خرسی نوسان ثانویه صعودی است. در رسانهها به این نوع نوسان بسیار پرداخته میشود. روند سوم، نوسانهای بلندمدت یا اولیه است که بازارهای صعودی و بازارهای نزولی و خنثی نامیده میشوند. در بازاری که صعودی است، در چند ماه یا چند سال، در مجموع روند صعودی است و در بازار منفی، روند قیمتها در مجموع نزولی است. نوسانهای ثانویه در طول نوسانهای اولیه رخ میدهند.
- روندهای اصلی یا اولیه سه مرحله دارند. طبق تئوری داو، روند اصلی از سه مرحله عبور خواهد کرد. در بازار گاوی، این مرحله انباشت، مرحله مشارکت عمومی (یا حرکت بزرگ) و مرحله فزونی است. در بازار خرسی به آنها مرحله توزیع، مرحله مشارکت عمومی و مرحله وحشت (یا ناامیدی) گفته میشود.
- شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند. این بدین معناست سیگنالهایی که در یک شاخص رخ میدهند باید با سیگنالهای دیگر مطابقت داشته باشند. اگر یک شاخص، رون اصلی صعودی جدید را تأیید کند، اما شاخص دیگر نشان دهنده روند اصلی نزولی است، معاملهگران نباید تصور کنند که روند جدیدی آغاز شده است.
- حجم معاملات باید روند را تأیید کند. اگر قیمت در جهت روند اصلی حرکت کند، حجم باید افزایش یابد و اگر قیمت برخلاف روند اصلی باشد، حجم باید کم شود. حجم کم نشانگر ضعف در روند است. به عنوان مثال، در بازار گاوی، با بالا رفتن قیمت، باید حجم آن افزایش یابد و در زمان افتهای ثانویه کم شود. اگر در این مثال، حجم در حین پولبک افزایش یابد، میتواند نشانه این باشد که روند در حال معکوس شدن است، زیرا اغلب فعالان بازار در جهت نزولی عمل میکنند.
- روندها تا زمانی که اتفاق خاصی رخ ندهد ادامه دارند. برگشت در روندهای اولیه میتواند با روند ثانویه اشتباه گرفته شود. تعیین اینکه آیا صعود در بازار خرسی یک بازگشت است یا یک نوسان کوتاه مدت، دشوار خواهد بود. در این مورد، تئوری داو از احتیاط حمایت میکند و تأکید میکند که ممکن است یک بازگشت احتمالی باشد.
شکل زیر سه روند یا نوسان نظریه داو را نشان میدهد.
سه مرحله روند اولیه نیز در شکل زیر نشان داده شده است.
میانگین متحرک چیست؟
میانگین متحرک نیز ابزاری قدیمی و محبوب در تحلیل تکنیکال است. به طور ساده میتوان گفت که میانگین متحرک، میانگین قیمت سهم در مدتی مشخص است. به عبارت دیگر، برای محاسبه میانگین متحرک، باید دوره زمانی را مشخص کنیم، مثلاً برای میانگین ۳۰ روزه، به سادگی میتوانیم قیمت سهم را در این ۳۰ روز با یکدیگر جمع کنیم و حاصل را بر ۳۰ تقسیم کنیم. در این صورت، نتیجه حاصل میانگین قیمت سهم در ۳۰ روز گذشته خواهد بود. این محاسبات را میتوان عیناً در نمودار نیز اعمال کرد و نمایش داد.
شکل زیر، نمودار میانگین متحرک قیمت ۲۰۰ روزه یک سهم را نشان میدهد.
یکی از ویژگیهای نمودار میانگین متحرک این است که اجماع رفتار سهامداران در مثلاً ۳۰ روز گذشته را نشان میدهد. اگر قیمت سهم پایینتر از نمودار ۳۰ روزه باشد، نشاندهنده کاهش توقعات سهامداران و به نوعی ناامیدی آنها از سهم است. در طرف مقابل، اگر قیمت سهم بالاتر از نمودار میانگین متحرک قرار گیرد، بدین معنی است که قیمت کنونی سهم و در نتیجه انتظار سهامداران بالاتر از انتظارات آنها در ۳۰ روز گذشته بوده است.
سهامداران معمولاً وقتی قیمت سهم به پایین میانگین متحرک برسد، آن را میفروشند و وقتی با بالای آن برود، سهم مورد نظر را میخرند. یکی از عیوب روش میانگین متحرک این است که معمولاً دیر سهم میخریم و دیر آن را میفروشیم.
قدرت نسبی چیست؟
سهامی در بازار وجود دارند که در بازارهای گاوی یا همان صعودی افزایش بیشتری دارند و در بازارهای خرسی یا نزولی کمتر کاهش مییابند. این موضوع، ایده اصلی مفهوم قدرت نسبی است. تحلیلگران تکنیکال معتقدند سهامی که قدرت نسبی بیشتری دارند، بازده بیشتری نسبت به بازده متوسط بازار خواهند داشت.
مقاومت و حمایت در تحلیل تکنیکال
به محدودههایی که انتظار داریم عرضه روی آنها زیاد شود و به عنوان سد یا مقاومتی در برابر پیشروی سهم ایجاد شود، محدوده مقاومت میگوییم. بسته شدن قیمت بالای مقاومت با حجم سنگین نکته مثبت و افزایش حجم معاملات در آستانه مقاومت و برگشت قیمت نکتهای منفی به حساب میآید.
زمانی که یک مقاومت شکسته میشود، این مقاومت در آینده تبدیل به حمایت میشود. و بالعکس، زمانی که یک حمایت از دست میرود، این حمایت در آینده تبدیل به مقاومت میشود.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "آموزش گام به گام تحلیل تکنیکال کلاسیک برای سرمایهگذاران" هستید؟ با کلیک بر روی تکنولوژی, کسب و کار ایرانی، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "آموزش گام به گام تحلیل تکنیکال کلاسیک برای سرمایهگذاران"، کلیک کنید.